اراده و تصمیم واقعی برای تغییر و رسیدن به خواسته
آیا تصویر شفافی از آرزوی قلبی خود دارید؟
آیا هدف خود را با نوشتن بیانیهای روی کاغذ، تصریح کردهاید؟
آیا معلوم کردهاید که حاضرید در ازای موفقیت خود چه بهایی بپردازید؟
آیا تاریخی برای تحقق هدفتان تایید کردهاید؟
آیا برنامهای برای تحقق هدفتان ریختهاید؟
آیا آن برنامه بهگونهای نوشته شده تا در صورت لزوم بتوان مواردی را به آن افزود یا اصلاح کرد؟
آیا جملهای تاییدی درست کردهاید تا این تصور را در ضمیر ناخودآگاهتان ایجاد کند که هماکنون به آرزوی قلبیتان دست یافتهاید؟
آیا جمله خود را دستکم دو بار در روز و شب میخوانید؟
آیا فضای پیرامون خود را با نمادهایی پر کردهاید که هدفتان را به شما یادآور شوند؟
جواب منفی به هریک از این سوالات، نشان میدهد با کمبود مداومت برای رسیدن به خواستهات مواجهی.
از کتاب پایکوبی کن تا باران ببارد/ویک جانسون/ ترجمه امیرحسین ملکی/نشر درسا/1390
یکی از اتفاقای قشنگ و ملموس توی زندگیه من خریدن یه ماشین بود با همین روش. فکر کنم پنج شش سال قبل توی همین وبلاگ براش نوشتم. البته اون موقع این کلمات کلیدی نبودند توی پرشنبلاگ و لذا الان پیدا کردنش سخته. اما به هرحال من با داشتن صرفا نصف پولی که لازم بود، یه کاماروی آلبالویی خریدم که هنوزم مزهاش زیر زبونمه. نکتهاش این بود که چندین ماه یواشکی تمام کاماروهایی که توی کوچه و خیابون میدیدم رو میرفتم صورتمو میچسبوندم به شیشههاشون تا توشون رو ببینم. میرفتم تعمیرگاه ماشینای آمریکایی و اجازه میگرفتم و دقیق کاماروهای توی تعمیرگاه رو وارسی میکردم. حتی بوی داخل اونا رو توی ذهنم داشتم و بالاخره در اوج ناباوری یکیشون رو خریدم...
این خرید به من نشون داد اگه چیزی رو از ته دل بخوام و تمام فکر و ذهنم رو بگیره، با یه روشهای عجیب و غریبی بهش میرسم.
یادمون باشه داشتن اون شوق و حس خیلی مهمه. باید واقعا خودمون رو توی اون موقعیت ببینیم و به همون شکل رفتار کنیم انگار اون خواستهامان را داریم. البته قسمت و صلاح هم خیلی دخیله؛ اما با داشتن این حس قوی، اگه دقیقا همونی که میخواهیم هم بهش نرسیم، با درک و آرامش و شوق به آن چیزی که جایش بهمون داده شده نگاه خواهیم کرد و انرا به همان اندازه دوست خواهیم داشت.
...
گاهی برای تغییر دادن این وجود رسوبکرده و سنگین، نیاز داریم که با یه تصمیم و نگارش دقیق، یه تحولی توی زندگیه خودمون بیافرینیم.
پاشو برو خواستهات رو با توجه به سوالات بالا بنویس...
وقتی من بچه ای 6-7 ساله بودم، در کوچه ی ما خانمی بود که یک کاماروی آلبابویی داشت. خیلی ماشیت قشنگی بود. اون خانوم یک پاش هم ناراحت بود و در راه رفتن کمی مشکل داشت. من همیشه پیش خودم فکر میکردم که داشتن اون کاماروی آلبالویی می ارزه به اینکه آدم پاش هم ناراحت باشه. پست شما رو که خوندم یادش افتادم. مبارک باشه کاماروی آلبالویی تون. :)
می شه لطفا درمورد آیتم سوم از سوالات یکم توضیح بدین ؟چه بهایی یعنی چی؟آگه می شه برین تو لاین خرید خونه [چشمک]
ممنون از توضیحاتتون[گل]
سلام مرد امیدوار من تصمیم دارم یه شغل برای خودم درست کنم خب یه کارایی هم کردم مثلا یه مبلغی رو پس انداز کردم درسته که خیلی کمه ولی این خودش یه اقدامه دیگه ،مرور ونوشتن هدف خوبه ولی باید برای رسیدن به واقعیت رویا چیکار کرد؟ کاش اینا رو میگفتید... نمخواستم این رو بگم ولی خداییش این زمونه باید دلت به خدا قرص باشه درست ولی باید خیلی بدویی وپول جور کنی:) کاش درباره تحمل سختیهای راه مینوشتید واینکه چطور همیشه خودتون رو سر پا نگه میدارین وبه خواسته هاتون میرسین. مرسی
تاثیر گذار بود و تکونم داد پاشم برم که تعداد جوابای منفیم خیلی زیاده ممنون [گل]